در انتظار طلوع
آنقدر غایب میشوم شاید دل کسی برایم تنگ شود ولی افشوش که فراموش شده ام.
هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت المهدی ادرکنی
هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است
هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همـــان مــردی
که آیـــد جمعـه روزی
و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است ...
نوشته شده در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:پایان خوب, ساعت
18:53 توسط منتظر
Power By:
LoxBlog.Com |